شهر بازی قهرمانان مشهد
امروز مادر و مامان جون با هم رفتن حرم .آقاجون موند هتل و ما با هم رفتیم شهر بازی ..ساره جون اصرار بر سوار شدن تله کابین داشت ..(تبلیغش تو کل شهر بود..)من و ساره ترن هوایی را سوار شدیم اما بابا و پسرا نبودن که ازمون عکس بگیرن 😉هیجان داشت اما کم بود و گرون .(هر نفر ۷۰....کلا دو یا سه دقیقه بود ) بعد علی ماشین برقی سوار شد با من و مسیح با بابا(من فقط نشستم و علی رانندگی کرد .😍) بعد مسیح ماشین سوار شد .انگار یه کم ترسیده بود . و با خریدن پفیلا سسی ناراحتی پیش اومد .چون مسیح به هیچکس نداد . و علی جون هم بازی را که اصفهان دوست داشت بازی کرد...و چون زمانش ۱۰دقیقه بود همه ما یه کم فیض بردیم و آخر کار با عصبانیت علی از...